خلوتم را نشکن ….
شاید این خلوت من کوچ کند
به شب پروانه
به صدای نفس شهنامه
به طلوع آخرین افسانه
و غروبی که در آن
نقش دیوانگی یک عاشق
بر سر دیواری پیدا شد.
خلوتم را نشکن
خلوتم بس دور است
ز هوای دل معشوق سهند
خلوتم راه درازی ست میان من و تو
خلوتم مروارید است به دست صیاد
خلوتم تیر و کمانی ست به دست سحر
خلوتم راه رسیدن به خداست …